و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

هوشنگ ابتهاج

تو بمان

با من بی کس تنها شده، یارا تو بمان   

همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان  

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی­ام  

تو همه بار و بری تازه، بهارا تو بمان  

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من  

بنگر این نقش به خون شسته، نگارا تو بمان  

زین بیابان گذری نیست سواران را، لیک  

دل ما خوش به فریبی است، غبارا تو بمان  

هر دم از حلقه­ی عشاق، پریشانی رفت  

به سر زلف بتان، سلسله دارا تو بمان  

شهریارا! تو بمان بر سر این خیل یتیم  

پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان  

سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست  

که سر سبز تو خوش باد، کنارا تو بمان 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد