«عمان» بن «ذره» بن «قطره» با شناسنامهٔ نورالله بن عبدالله بن عبدالوهاب بن مهدی بن میرزا عبدالله سامانی در حالیکه ناصرالدینشاه قاجار 12 ساله بوده است، در 1258 هـ.ق قدم به عرصهٔ وجود میگذارد و از پنج سال آخر سلطنت محمدشاه قاجار تا چهار سال بعد از به قتل رسیدن ناصرالدینشاه که نخستین سالهای سلطنت مظفرالدینشاه است زندگی میکند. عمان، دوران پادشاهی سه تن از سرشناسترین شاهان دودمان قاجار را در طول 58 سال زندگی درک کرده است.
عمان سامانی از شاعران معروف سامان از توابع شهرستان شهرکرد چهارمحال و بختیاری ایران است.
میرزا نور الله «عمان سامانی» ملقب به تاج الشعرا از شاعران صاحب نام و پر آوازه سالهای ۱۲۵۸ تا ۱۳۲۲ قمری است، نیاکان او همه از دری سرایان، پارسی گویان و آذری سرایان اعصار خود بودهاند، پدرش میرزا عبدلله متخلص به «ذره» مولف «جامع الانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به «قطره» و عمویش میرزا لطف لله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بودهاند که در دانشهای دیگر نیز دستی داشتهاند و همچنین فرزندش محیط سامانی (1355ـ 1290ه.ق) نیز از شعرای سرشناس سامان بوده و لقب تاجالشعرایی پدر را پس از او به صوابدید اعضای انجمن ادبی اصفهان به خود اختصاص داده است.
عمان سامانی تحصیلات ابتدائی را در مکتب خانههای محلی فرا گرفت و بعد به اصفهان عزیمت و در مدرسه «نیماورد» و «صدر» وارد و سالها در خدمت آخوند کاشی مشغول کسب علم بوده است. میرزا نورالله همانند بسیاری از نیاکان خود در سلک تصوف و عرفان بودند در حلقه ارادتمندان سعادتعلیشاه اصفهانی مشتهیر به طاووس العرفا و جانشین وی ملا سلطان محمّد گنابادی سلطانعلیشاه از اقطاب سلسله صوفیه نعمتاللهیه بود.
عمان سامانی در اواخر عمر به سامان مراجعه وآثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. از آثار عمان سامانی میتوان به دو اثر گنجینة الاسرار و مخزن الدرّر اشاره کرد. گنجینة الاسرار شاهکار عمان است. در این میان یکی از جالبترین آثار درباره عرفان عاشورا، مثنوی «گنجینةالاسرار» عمان سامانی است. در این مثنوی نسبتا کوتاه، نکتههای ظریفی از عشق و عرفان با بیانی هنرمندانه و گرم طرح شده است.
عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی از قالب سوگ خارج ودر قالب حماسی آمیخته به عشق و روشنگری ارائه نمود. نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها براساس وصیت او به نجف اشراف منتقل و در وادیالسلام مدفون میشود.
از آثار معروف عمان سامانی میتوان به گنجینة الاسرار او اشاره کرد. که بااین مطلع آغاز میشود:
کز زبان من همی گوید سخن کیست این پنهان مرا در جان و تن
بنگرید این صاحب آواز کیست؟ این که گوید از لب من راز کیست؟
مثنوی «گنجینةالاسرار» گرچه متعلق به دوره متاخر شعر فارسی است، یعنی دوره افول شعر فارسی و کسادی بازار نوآوری و حس و حالهای اصیل و تاثیر گذار؛ اما احاطه عمان بر صنایع لفظی و معنوی شعر فارسی و وسعت آگاهی او در ادبیات عرب و آشنایی با آثار شاعران پارسی و عرب از یکسو و شیدایی و عاشقی و سوز و گذار عرفانی او از دیگر سوی سبب شده است تا این اثر در عصر خود به نیکی بدرخشد و در ردیف ماندگارترین و تاثیرگذارترین شاهکارهای ادب فارسی قرار گیرد.
مثنوی «گنجینةالاسرار» شاهکاری از این دست است که از نفس پرسوز و گذار سراینده آن، «عمان سامانی» برآمده و دردناکترین مصیبت تاریخ اسلام را با رویکرد عارفانه و زبان تمثیلی و رمزگونه و خلق صحنههای پرشور به تصویر کشیده است. ماجرای کربلا تراژدی سهمگینی است که همه صحنههای آن لبریز از احساس و عاطفه و ایثار و عشق است و این خود کافی است تا یک حادث را در بستر تاریخ ماندگار نماید، اما هرگاه چنین ماجرایی در منظر تیزبین و لطیف عارف قرار گیرد و بر مفاهیم بلند عرفانی منطبق گردد و با زبان رمز و تمثیل و بهرهگیری از قوت و قدرت تصاویر شاعرانه، عرضه شود، زوایای تازهای از آن آشکار میشود و با اوج و عظمتی بیش از پیش به دست ابدیت سپرده میشود.
این در حقیقت همان چیزی است که «گنجینةالاسرار» به زیبایی از عهده آن برآمده و در همان حال که به مرثیهسرایی برای شهیدان کربلا پرداخته، آن واقعه را بر مفاهیم بلند عرفانی تطبیق و آن را در قالب هشتصد و سی بیت مثنوی عرضه کرده است و همین امتزاج رثا و عرفان و هنر است که این اثر را در زمره شاهکارهای این عرصه قرار داده است.
در میان مرثیهسرایان، شعر دو شاعر جلوهای خاص دارند، یکی «صفی علیشاه» و دیگر «عمان سامانی»، وجه تمایز این دو نیز در جنبههای عرفانی و عشق الهی بخشیدن به واقعه کربلاست.
مرحوم استاد حبیب الله فضائلی «رحمت الله علیه» در وصف گنجینه الاسرار آورده است این کتاب بحق کنز الاسرار یا چنانچه خود سراینده نامیده گنجینه الاسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبههای معشوق، اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز وگداز و هجران و وصل.
به روایت بازماندگان عمان، دیوان خطی او در خانوادة ثقفی اصفهان موجود است و تاکنون به چاپ نرسیده؛ محزنالدرر او نیز ـ که ظاهراً اثری تذکرهگونه است ـ مجال چاپ و نشر نیافته است. منظومة معراج نامة عمان که تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده از نظر ساختار محکم لفظی و غنای محتوایی، قابل مقایسه با گنجینهاسرار نیست و حاصل طبعآزماییهای اولیه و شاید اولین تجربة مثنویسرایی وی در این مقطع از سنین زندگی او باشد.
حیات ادبی عمان سامانی
عمان سامانی از اعضای اصلی انجمن ابوالفقرای اصفهان بوده و تا سال 1286ه.ق ـ که تاریخ فوت ملا محمدباقر اصفهانی معروف به ابوالفقراء است ـ در جلسات هفتگی این انجمن شرکت میکرده و در این ایام، شاعری 26 ساله بوده است. وی در قصیدة انجمنیة خود از 14 نفر از شعرای بنام اصفهان که عضو انجمن ابوالفقراء بودهاند یاد کرده است؛ ابوالفقراء، مسکین، پرتو، افسر، بق، عنق، سرگشته، آشفته، فرّح، ساغر، پروین، دهقان، شعری و جوز.
پس از درگذشت ابوالفقراء جلسات هفتگی انجمن ادبی در منزل ملکالشعراء (عنقا) تشکیل میشده و عمان سامانی نیز در آن شرکت میکرده است.
استاد فقیه مرحوم همایی (سنا) در مقدمه دیوان طرب به نقل از مرحوم سه و بعضی از بزرگان شعرای اصفهان، مرقوم داشتهاند که عمان سامانی قصیدة معروف لامیة خود را در مدح امیرمؤمنان علی در ایامی که جلسات انجمن در منزل عنقا برگزار میشده، سروده است:
به پرده بود جمال جمیل عزّوجّل
به خویش خواست کند جلوهای به صبح ازل
چو خواست آن که جمال جمیل بنماید
علی شد اینه، خیرالکلام قلَّ و دل!
منزلت ادبی و عرفانی گنجینهاسرار
اگرچه زبدهالاسرار صفی اصفهانی بر گنجینهاسرار عمان سامانی قدمت زمانی دارد و صفی اصفهانی در منظومة عاشورایی خود برای اولین بار با قرائت عرفانی از فرهنگ خوننگار کربلا به تجزیه و تحلیل عارفانة این رخداد بینظیر تاریخی پرداخته (پیش از او هیچ شاعر فارسیزبانی در این وادی خطیر و خطرخیز، گام استوار و اساسی برنداشته) ولی حضور اصطلاحات فراوان فلسفی، حکمی، عرفانی و سلوکی در منظومة عارفانه و عاشورایی او از یکسو و غموض بیانی و افت و خیزهای کلامی او در تبیین این مقولههای مجرد ذهنی ـ که طبعاً ناملموس و نامحسوساند ـ از سویی دیگر، دامنة تأثیرگذاری این اثر را کوتاه و محدود کرده است؛ به گونهای که فقط اهل فن از آن بهرة وافر میگیرند و لاغیر، ولی گنجینة عمان سامانی به خاطر شیوة بیانی بیدلانهای که دارد مقولههای دور از دسترس عرفانی را به عینیت جامعه منتقل میکند و مفاهیم مجرد ذهنی را با ابزارهای بیانی عاشقانه به صورت کاملاً ملموس و محسوس به تصویر میکشد و با استفاده از جاذبههای سبک وقوع به واقعة عاشورا صبغهای بیدلانه میبخشد، ولی با این همه در تأثیر پذیری عمان از صفی در آفرینش این اثر ماندگار عاشورایی نباید تردید کرد و میزان این تأثیرپذیری را هنگامی درمییابیم که میبینیم عمان سامانی در سرودن این منظومة فاخر عرفانی از همان وزن عروضی زبدهالاسرار بهره گرفته است؛ یعنی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات.
صرفنظر از تسامحات ادبی معدودی که عمان در این اثر جاودانة عاشورایی داشته، گنجینة او را باید به عنوان یک اثر فاخر و استثنایی در پیشینة شعر عاشورا تلقی کرد که مرور زمان نه تنها از جاذبههای کلامی و روحانی آن نکاسته بلکه شاهد بالندگی و شکوفایی اعجاببرانگیز آن در طول سدة اخیر بودهایم که بهتدریج بر میزان اقبال شیفتگان ادب عاشورا از این اثر ماندگار افزوده شده است. تا باد چنین بادا!
عمانسامانی را باید یک شاعر تمامعیار ولایی قلمداد کرد که عطش دیرپای خود را با زلال گوارای فرهنگ ارزشی آلالله فرو مینشاند و با سلوک بیوقفة خود در طریق معرفت، مشاهدات روحانی خود را در خلوت کشف و شهود هنرمندانه به تصویر میکشد و هنگامی که اتصال باطنی او برای لحظاتی با عوالم ماورایی قطع میگردد، با پریشانگوییهای خود از قبض موقتی که به سراغ او آمده، خبر میدهد و پس از برقراری ارتباط درونی، بیدرنگ از حاشیه به متن میرود و دنبالة مطلب را پی میگیرد، و این همان فرق اساسی شعر جوششی از نوع کوششی آن است.
با اینکه ابیات این منظومة حماسی عرفانی از 831 بیت تجاوز نمیکند، ولی به اقیانوس کرانناپیدایی میماند که افقهای دور از دسترس خود را با آبی آسمان پیوند داده باشد. گنجینة عمان در حقیقت یک سفرنامه است؛ سفرنامهای عارفانه و روحانی که حرکت قافلة عشق را در مسیر شهادت مرحله به مرحله گزارش میکند. قافلهای که از روز الست به راه افتاده و با عبور از نشئات مختلف وجود، به این جهان خاکی ـ که آخرین مرحلة سیر نزولی اوست ـ قدم میگذارد و در پایان این سفر دور و دراز روحانی، در وادی طف منزل میکند تا به عهدی که در روز ازل با خدای خود بسته است، وفا کند، و با کولهباری از یقین و استقامت و شهادت، مسیر تکاملی خود را در مسیر صعودی ادامه دهد.
گنجینة عمان مبتنی بر قرائت عرفانی از فرهنگ خوننگار عاشورا است؛ قرائتی که به مقولههای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی اعتنایی ندارد و تنها از منظر معرفتی به واقعة کربلا نگاه میکند و در تبیین راز و رمزهای آن از شیوة بیدلانه سود میجوید. عمان سامانی برآنست تا گلخروش شهیدان نینوا را ـ که در عوالم هستی طنینافکن دیده است ـ به گوش اسیران خاک برساند؛ تا با قدم نهادن در مسیر این خاکیان افلاکی، فاصلة خود را با کاروان کربلا کمتر کنند به کاروانی که پیوسته در حرکت است و لحظهای از رفتن باز نمیایستد و باید کوشید تا به این کاروان رسید. عمان، ماجرای این حرکت الهی را از عالم ذر به روایت مینشیند و از صلای عام اَلَسْتُ بِرَبِّکُم ربوبی و قالوا بلی این نفوس کروبی با ما سخن میگوید، تا صبغة ماورایی قیام سالار شهیدان حسینبنعلی را در بیرنگی محض به تصویر کشد.
این کاروان از غروب روز عاشورا به بعد با به جای نهادن پیکرهای پاک و غرقه به خون 72 شهید همیشه سرافراز در بیابان تَفآلود کربلا، به قافلهسالاری امام زینالعابدین و حضرت زینبکبری به حرکت سرنوشتساز خود ادامه میدهد تا به رسالت خطیری که بر عهده دارد، عمل کند و پیام رهاییبخش عاشورا را به گوش جهانیان برساند؛ پیامی که تا همیشة تاریخ، منشأ حرکتهای خودجوش مردمی در رویارویی مستمر با قدرتهای مستکبر جهانی است و انقلاب شکوهمند اسلامی ما با الهام از همین رهنمودهای عاشورایی توانست معادلة قدرت زورمداران را در عرصة جهانی درهم بریزد و نظر مردم آزادة جهان را به رویکردی جدیتر در مفاهیم ارزشی فرهنگ عاشورا معطوف سازد.
مقایسه آثار عمان با مرثیه سرایان دیگر
در میان شاعران پیشین، آنهایی که به واقعهٔ عاشورا پرداخته اند بیشتر سوگواره و مرثیه سروده اند. به عنوان مثال قوامی رازی شاعر قرن ششم که یکی از نخستین سرودههای عاشورایی متعلق به اوست میگوید:
زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
ماتم سرای ساخته بر سدره منتها
در پیش مصطفی شده زهرای تنگدل
گریان که چیست درد حسین مرا دوا ...
و یا سیف فرغانی که در قرن هفتم می زیسته گوید:
ای قوم درین عزا بگریید
بر کشتهٔ کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند
امروز درین عزا بگریید
علی اکبر دهخدا درباره عمان سامانی مینویسد: میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی. ملقب به تاج الشعراء و مشهور به عمان سامانی. وی از اهالی قریه «سامان» (مرکز بخش لار استان چهارمحال بختیاری) است که آن از قرای چهارمحال خاک بختیاری میباشد. وی در سال ۱۲۶۴ هـ.ق. متولد شد و در شب سهشنبه دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ هـ.ق. درگذشت و در وادی السلام نجف دفن شد. او را دیوانی است به نام «گنجینة الاسرار» که در هند و در ایران به چاپ رسیدهاست.
استاد جلالالدین همایی(ره)، «گنجینةالاسرار» را از آثار زبده فارسی شمرده و در این باره چنین گفته است: «... از جمله آثار زبده و منتخب مرثیه فارسی منظومههای مثنوی زبدةالاسرار صفی علیشاه و گنجینةالاسرار عمان سامانی است که انصافا هر دو بسیار خوب ساخته اند.
استاد مرتضی مطهری(ره) نیز درباره شعر عمان چنین میگوید: «برداشت عمان سامانی یا صفی علیشاه از این نهضت، برداشتهای عرفانی، عشق الهی، محبت الهی و پاکبازی در راه حق است که اساسیترین جنبههای قیام حسینی جنبه پاکبازی او در راه حق است.
اما عمان سامانی که در دورهٔ قاجار می زیسته (سالهای 1258 تا 1322 قمری) نگاه متفاوتی به واقعهٔ عاشورا دارد. میتوانیم بگوییم نگاه عرفانی دارد. یعنی وقایع عاشورا را پلههای نردبان کمال میداند که حضرت اباعبدالله برای رسیدن به مقام قرب الهی آنها را یکی یکی طی کرد.
سوتیتر
گنجینة عمان در حقیقت یک سفرنامه است؛ سفرنامهای عارفانه و روحانی که حرکت قافلة عشق را در مسیر شهادت مرحله به مرحله گزارش میکند. قافلهای که از روز الست به راه افتاده و با عبور از نشئات مختلف وجود، به این جهان خاکی قدم میگذارد و در پایان این سفر دور و دراز روحانی، در وادی طف منزل میکند تا به عهدی که در روز ازل با خدای خود بسته است، وفا کند.
گنجینة عمان مبتنی بر قرائت عرفانی از فرهنگ خوننگار عاشورا است؛ قرائتی که به مقولههای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی اعتنایی ندارد و تنها از منظر معرفتی به واقعة کربلا نگاه میکند و در تبیین راز و رمزهای آن از شیوة بیدلانه سود میجوید.