پس از مردن چه خواهم شد نمیدانم
نمیخواهم بدانم:
کوزهگر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم:
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گویم سوتکی باشد،
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پیدرپی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و فریاد گلویم:
گوشها را بر ستوه آرد
و خواب خفتگان،
آشفته و آشفتهتر سازد
و گیرد او،
بدین ترتیب تاوان سکوت و انتقام
اختناق مرگبارم را!