-
تزکیه نفس
دوشنبه 8 آذر 1389 23:16
1 - بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در آنچه برایت روانیست رها مگردان که بخل ورزیدن بر نفس داد آن را دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش مىانگارد.(1) 2 - مؤمن ... سینه او هر چه فراختر است و نفس وى هر چه خوارتر.(2) 3 - پس حساب نفس خود را براى خود گیر که دیگران را حسابرسى است.(3) 1 - بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در...
-
انسان پوک - فروغ
یکشنبه 7 آذر 1389 17:10
انسان پوک پر از اعتماد نگاه کن که دندانهایش چگونه وقت جویدن سرود میخوانند و چشمهایش چگونه وقت خیره شدن میدرند و او چگونه از کنار درختان خیس میگذرد: صبور سنگین سرگردان.
-
پلورالیسم دینی
شنبه 6 آذر 1389 22:18
انسان ها برای رسیدن به سعادت می توانند قرائت های مختلفی از آموزه های دینی به دست آوردند... واژه « پلورالیسم » ( pluralism ) به معنای وجود نژادهای گوناگون یا عقاید سیاسی گوناگون در جامعه است. (آکسفورد/ص 935) از شاخههای پلورالسیم، کثرتگرایی دینی است که در معنا به کار می رود؛ 1ـ برداشت های متفاوت از دین و به عبارت...
-
حال و هوای دلم
جمعه 5 آذر 1389 12:46
گره عشق تو را هیچکسی بازنکرد تو خودت خواسته بودی که معما بشوی؛ من و تو مثل دو رود موازی بودیم من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی.
-
مولانا
جمعه 5 آذر 1389 12:34
رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریش شهوت برکنی رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون رهند از نقض خود رقصی کنند مطربانشان از درون دف می زنند بحرها در شورشان کف می زنند
-
فرمان فتحعلیان
چهارشنبه 3 آذر 1389 23:58
تو سپیدی تو سیاهی هر چه هستی اون بالایی من همون خاک پاهاتم که واست شدم فدایی نمیخوام تنها بخونم نمیخوام تنها بمونم صدای تلخ و شکستم میگه تنهایی تو تنها کوله باره خاطراتم شده آماج ستمها تو نگاه پر غرورم یه صدا هزار شکایت تو کتاب نغمه دستم یه ورق هزار حکایت نمیخوام تنها بخونم نمیخوام تنها بمونم کمکم کن که صدام شعر...
-
انتظار - هوشنگ ابتهاج
سهشنبه 2 آذر 1389 23:33
باز آی دلبرا که دلم بی قرار تست وین جان بر لب آمده در انتظار تست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار تست ساقی بدست باش که این مست می پرست چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار تست هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان آسایشی که هست مرا در کنار تست سیری مباد سوخته تشنه کام را تا جرعه نوش چشمه شیرین گوار...
-
فریدون مشیری - با خون شعرهایم
دوشنبه 1 آذر 1389 00:40
با دیدگان بسته، در تیرگی رهایم ای همرهان کجایید؟ ای مردمان کجایم؟ پر کرد سینهام را فریاد بی شکیبم با من سخن بگویید ای خلق، با شمایم! شب را بدین سیاهی، کی دیده مرغ و ماهی ای بغض بیگناهی بشکن به هایهایم سرگشته در بیابان، هر سو دوم شتابان دیو است پیش رویم، غول است در قفایم بر تودههای نعش است پایی که میگذارم بر...
-
آبان و ...
دوشنبه 1 آذر 1389 00:36
یا تو زیباتر شدی یا چشام بارونیه این قفس بازه ولی قلب من زندونیه من پشیمون میکنم جاده رو از رفتنت تو نباشی میپره عطرتم از پیرهنت میخوام آروم شم تو نمیذاری هر دو بی رحم ان عشق و بیزاری همه دنیامو زیر و رو کردم تو رو شاید دیر آرزو کردم
-
زنده یاد حسین منزوی
یکشنبه 30 آبان 1389 23:45
من را به غیر عشق به نامی صدا مکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن بیهوده پشت پا به غزل های من نزن با خاطرات خوب من این گونه تا نکن موهات را ببند دلم را تکان نده در من دوباره فقنه و بلوا به پا مکن من در کنار توست اگر چشم واکنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن بگذار شهر سرخوش زیبایی ات شود تنها به وصف آینه ها اکتفا...
-
من از تو
یکشنبه 30 آبان 1389 23:26
من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیامو گرفتی تمام جاده هارو دوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه تو میدونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه
-
عطار نیشابوری
جمعه 28 آبان 1389 22:46
گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر گو بیا یک دم برآمد کامدم من یا شدم نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه ای در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم در ره عشقش قدم در نِه، اگر با...
-
مولونا
چهارشنبه 26 آبان 1389 18:58
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای در شکسته جام ما ای بردریده دام ما ای نور ما، ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی بر عود ما نظـّاره کن در دود ما ای یار ما عیـّار ما دام دل خمـّار ما پا وامکش از کار ما بِستان گرو دستار ما در گِل بمانده...
-
نوشت ۲:
چهارشنبه 26 آبان 1389 00:44
رسیدم ترمینال (نقطه) شب بود (نقطه) سرد بود (نقطه) دیدم زیر پل سه نفر نشستنو دارن بدترین بدبختی دنیا رو با قاشق و سیگار و فندک بین همدیگه قسمت میکنن (نقطه) دلم و سرم با هم آتیش گرفتن (نقطه) راهمو ادامه دادم تا رسیدم به سر در اصلی ترمینال (ویرگول) که شروع شد (دو تا نقطه یکی بالا یکی پایین) خانم مشهد میری (علامت سئوال)...
-
فریدون مشیری - دوست بدارید
سهشنبه 25 آبان 1389 23:24
ای همه مردم، درین جهان به چه کارید ؟ عمـر گـرانمایه را چگونـه گـذرانیـد ؟ هرچه به عالم بود اگر به کف آرید هیـچ نـداریـد اگـر عـشـق نـداریـد وای شما، دل به عشق اگر نسپارید، گر به ثریا رسید هیچ نیرزید! عشق بورزید، دوست بدارید!
-
حمید مصدق
سهشنبه 25 آبان 1389 22:44
نه! نه! نه! این هزار مرتبه گفتم: نه! دیگر توان نمانده توانایی در بند بند من از تاب رفته است شب با تمام وحشت خود خواب رفته است و در تمام این شب تاریک تاریک چون تفاهم من با تو انسان افسانه ی مکرر اندوه و رنج را تکرار می کند گفتی امیدهاست در ناامید بودن من اما این ابر تیره را نم باران نبود و نیست این ابر تیره را سر...
-
تحلیل دعای امام حسین علیهالسلام در روز عرفه
دوشنبه 24 آبان 1389 16:14
دعا در طینت و سرشت امام حسین(ع) وجود داشته است. جد آنحضرت لحظهای از دعا غافل نبوده است. این دعاها پس از آغاز نهضت امام حسین علیهالسلام شدت بیشتری پیدا کرده، کیفیتش تغییر مییابد. امام حسین(ع) بارها و بارها خدا را میخواند تا در مشکلات پناهگاه او باشد و او را تنها نگذارد: «ای قدرت و توان من هنگام شدت مشکلات، و ای...
-
محمد علی بهمنی
دوشنبه 24 آبان 1389 15:48
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی که من این واژه ها را تا صبح معنا میکنم هر شب. گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی من اما جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا میکشانم نیستی شاعر که تا معنای «حافظ» را بدانی ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
-
دکتر علی شریعتی
سهشنبه 18 آبان 1389 23:13
عشق، خشن است و شدیدی و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و درعین حال پایدار و سرشار از اطمینان.
-
ساعت ۲۵ شب!
سهشنبه 18 آبان 1389 22:49
ساعت 25:00 شب سرد نگاه آینه تو چشم یخ بستهی من آوازهخونِ لعنتی، یه حرف تازهتر بزن بخون از اتفاق نو از تیتر روزنامهی عصر بس دیگه خوندنِ از گدا و شاهزاده، تو قصر قافیههای افتضاح، ترانهها، بی آبرو بخون شاید با خوندنت، تاریخمون شه زیر و رو وعدههای بی سر و ته، دوستت دارمهای دروغ پرسه تو کوچههای هر، تو پایتخت بی...
-
بکن مکن – شوریده
سهشنبه 18 آبان 1389 22:41
هر چه کنی بکن، مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر، مبر سنگدلی به کار من هر چه هلی بهل، مهل پرده به روی چون قمر هر چه دری بدر، مدر پرده اعتبار من هر چه دهی بده، مده زلف به باد ای صنم هر چه نهی بنه، منه دام به رهگذار من هر چه کشی بکش، مکش صید حرم که نیست خوش هر چه شوی بشو، مشو تشنه به خون زار من هر چه روی برو، مرو راه...
-
مرا به بند میکشی...
یکشنبه 16 آبان 1389 20:13
رو به تو سجده میکنم، دری به کعبه باز نیست بس که طواف کردمت، مرا به حج نیاز نیست به هر طرف نظر کنم، نماز من، نماز نیست مرا به بند میکشی، از این رهاترم کنی زخم نمیزنی به من، که مبتلاترم کنی از همه توبه میکنم، بلکه تو باورم کنی قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد تمام پرسه های من، کنار تو سلوک شد عذاب میکشم ولی، عذاب من،...
-
همای
یکشنبه 16 آبان 1389 17:09
داد درویشی از سر تمهید سر قلیان خویش را به مرید گفت که از دوزخ ای نکوکردار قدری آتش به روی آن بگذار بگرفتو ببرد و باز آورد عقد گوهر ز دُر چه بازآورد گفت که در دوزخ هرچه گردیدم درکات جحیم را دیدم آتش و هیزم و ذغال نبود اخگری بهر اشتعال نبود هیچکس آتشی نمی افروخت زآتش خویش هرکسی می سوخت
-
نوشت 1:
شنبه 15 آبان 1389 00:06
شروع میکنم به نوشتن (نقطه) نوشتن یه نامه (نقطه) به یکی که میدونم همهشو نخونده بلده (علامت تعجب) من مینویسم (ویرگول) شما هم اگه خواستید بهش اضافه کنید (نقطه) سلام (نقطه) چقدر دل تنگتم (نقطه) کاش سری به ما میزدی (نقطه) اون قدر سئوال تو ذهنم جمع شده که نمیدونم وقتی دیدمت چه طوری برات بگمشون (نقطه) نمیدونم اصلا وقتی میای...
-
محمد علی بهمنی
جمعه 14 آبان 1389 22:11
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه از خانه بیرون می زنم اما آجا امشب شاید تو می خواهی مرا در آوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟ هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب ها ... سایه ای...
-
سعدی
جمعه 14 آبان 1389 22:05
زحد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل بباید چارهای کردن کنون آن ناشکیبا را مرا سودای بت رویان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 آبان 1389 03:16
پدر: عزیزم! درد داری؟ پسرک: ---- پدر: چیزی میخوای؟ پسرک: ---- پدر: حالت بهتره؟ پسرک: ---- **** نمیدونم رگ این بچه به اندازه ای هست که بشه توش سوزن زد یا اصلا زدن سرم بهش کمکی میکنه یه سرم که خیلی بیشتر از یه کف دست نون قیمت داره پس چرا از اولش بهش نون ندادن! **** حتی پتو هم دیگر رنگ خود را باخته است اگر آمده بودی، چه...
-
راهی...
جمعه 14 آبان 1389 00:34
من گذر خواهم کرد روزی از شهر تماشایی عشق تکه ای از دل خود در دستم و به هر رهگذری خواهم گفت ذره ای عشق کمی عاطفه قدری ایمان به من خسته تنها بدهید!
-
نظام وفا–جز عشق
جمعه 14 آبان 1389 00:30
آزرده ز بیگانه و افسرده ز خویشم مردم همه سیر از من و من سیر ز خویشم بر دیدهی خونبار من ای دوست چه خندی؟ خون گریه کند هر که ببیند دل ریشم با خیل مصیبت زدگانی که فلک داشت سنجیده مرا روزی و دید از همه بیشم هرگز نکشم منت نوش از فلک دون هر چند که دانم بکشد زحمت نیشم با این همه آزردگی از مرگ چه ترسیم بگذار ز کار اوفتد این...
-
عماد خراسانی-کعبه و بتخانه
جمعه 14 آبان 1389 00:25
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکی است حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکی است هر کسی قصهی شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم حاصل افسانه یکی است این همه قصه ز غوغای گرفتاران است ور نه از روز ازل دام یکی دانه یکی است ره هر کس به فسونی زده آن شوخ...