و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

شب سنگی- یوسفعلی میرشکاک

هزار آینه در گردش، دل شکفته در آوارم  

هزار جاده­ی سرگردان، دو پای مانده ز رفتارم

 

مرا نمانده در این سامان، سری که بر شود از دامان  

به کنج خانه چو بد نامان، نشسته در پس دیوارم

 

دلا نه تاب کسان داری، نه ذوق هم نفسان داری  

نه بیمی از عسسان داری، که با تو کرد گرفتارم؟

 

چو موج رو به گریز از خود، نه واشدم نه گره بستم  

نه ساحلی و نه گردابی، سپرده­اند به تکرارم

 

تو می­روی و نمی­دانی که ناتوان تر از آن بودم  

که بار این شب سنگی را ز روی دوش تو بردارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
سید چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 23:22 http://jomlee.blogsky.com

سلام اگه خواستی به وبلاگ من هم بیا
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد