انسان ها برای رسیدن به سعادت می توانند قرائت های مختلفی از آموزه های دینی به دست آوردند...
واژه « پلورالیسم » (pluralism) به معنای وجود نژادهای گوناگون یا عقاید سیاسی گوناگون در جامعه است. (آکسفورد/ص 935) از شاخههای پلورالسیم، کثرتگرایی دینی است که در معنا به کار می رود؛ 1ـ برداشت های متفاوت از دین و به عبارت دیگر، قرائت های مختلف ازدین. 2ـ هم سنگ و برابر دانستن همه ادیان برای رسیدن به حقیقت.
بنابراین معنا، ادیان گوناگون، راههای مختلفی برای رسیدن به یک حقیقت هستند. بنا بر معنای نخست که آن را کثرتگرایی در فهم دین میخوانند، انسانها برای رسیدن سعادت میتوانند قرائتهای مختلفی از آموزههای دینی به دست آوردند. به عبارت دیگر، رسیدن به سعادت و خوشبختی از گذر یک قرائت ممکن نمیشود بلکه قرائتهای گوناگونی دارد و هر کس میتواند از آن راه به سعادت برسد. معنای دوم نیز ـ که آن را کثرت دینی نامیده اند ـ سعی دارد انسانهای سعادت طلب می توانند هر یک از ادیان الهی را که می خواهند انتخاب کنند و به تعالیم آن عمل نمایند و حقیقت متعالی را به دست آورند. رگههایی از کثرت گرایی دینی را می توان در آثار اندیشمندان مسلمان هم چون یوحنای دمشقی، امام محمد غزّالی، اخوان الصفا و محی الدین عربی باز یافت. (دخل مسایل جدید در کلام /ج 2 / ص 18 ).
بروز و نمود فعلی آن وام دار دغدغههای فکری اندیشمندان جهان غرب در دهههای اخیر است و مواجهه با کاستیهای تعالیم کتاب مقدس از یک سوی و نگرانی برای یافتن راه حلی برای زندگی مسالمت آمیز پیروان مذاهب گوناگون و آرزوی سعادت برای همه افراد بشر از سویی دیگر، مهم ترین علل پیدایش کثرت گرایی دینی است.
تشییع و کثرت گرایی دینی
شیعیان معتقدند که آموزههای اسلامی بر دو بخش اند: یکی ضروریات دینی که تغییر نمی پذیرند و دیگر قوانین متغیر. ( عقاید شیعه امامیه / ص 565 )
اگر مراد کثرت گرایان این است که می توان از اصول ثابت اسلام، قرائت های گوناگون به دست آورد، باید گفت که اصول ثابت، ضروری دین هستند و قرائت های گوناگون نمی پذیرند و وحی الهی که بر پیامبر (ص) نازل شده است ( اعراف/ 185، انعام، 19 / فرقان، 1) بنا به گفتار صریح پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم، اصول ثابت اسلام ابدی هستند و هیچ گونه دگرگونی نخواهد پذیرفت. ( اصول کافی، ج 1 / ص172) از این قوانین است، حرمت ظلمت، وجوب عدل، لزوم ادای امانت، دفع غرامت و وفای به عهد. بدین سان پلورالیسم به معنای تغییر اصول ثابت اسلام نزد علمای شیعه مردود و مطرود است. (شریعت در آیینه معرفت/ ص103) چنان چه مراد کثرتگرایان این است که می توان از قوانین متغیر اسلام، برداشتهای گوناگون فهمید، شیعه با شرایطی آن را پذیرفته است. بنا بر اعتقادات شیعیان، پیش آمدن وقایع نو در عرصه زندگی فردی و اجتماعی انسان، مقرّرات جدید را میطلبد و وظیفه وضع این مقرّرات بر عهده عالمان دینی است. عالم دینی با بهرهگیری از روش استنباط (اجتهاد دینی) و ادلّه اربعه (قرآن، سنت، عقل و اجماع) میکوشد تا برای نیازهای نو پیدای انسان (مسائل مستحدثه) پاسخی بیابد که این تلاش روشمند و منضبط را «اجتهاد» می نامند.
اجتهاد از این رو که از روشی ویژه بهره می برد و شرطهایی دارد با استنباطهای غیر مستند و اباحیگری تفاوت دارد. بر این اساس، اجتهاد وسیله است که احکام کلی شریعت را درباره همه موضوعات از جمله موضوعات نو پیدای زندگی فوری و اجتماعی انسان بیان می کند (شریعت در آیینه معرفت/ ص 217 ).
حکم موضوعاتی مانند مواصلات، فنون جنگی، درمان بیماریها، نوع مسکن و پوشاک و ... از احکام و قوانین متغیر اسلام است. (عقاید شیعه امامیه / صص 7 ـ 566)
موضوع تشییع و کثرت دین
شیعیان بر آن هستند که دین، کثرت نمی پذیرد و یکی بیش نیست. حقیقت دین، یکی است که همانا تسلیم در برابر خداوند تبارک و تعالی است، خداوندی که حاکمیت و قدرت مطلق از آن اوست و تنها او سزاوار پرستش و بندگی است، اما هر امتی بسته به دانایی و توانایی و عصر و دوره زندگیاش، به این دین یگانه فراخوانده شده است.
از دیدگاه اسلامی، همه شریعت پیشین در روزگار خویش حقانیت داشته اند ( المیزان / 1/ 253 ) اما پس از ظهور دین اسلام، نسخ شده و کنار رفته اند و از آن پس، حقانیت تنها از دین اسلام است (مصّنفات شیخ مفید، 14 / 30 ) این ادعا سه دلیل دارد که عبارت اند از:
الف: دلیل نقلی؛ بنا بر آیات قرآنی، پیامبر اسلام (ص) خاتم پیامبران و شریعت اسلام، کامل کننده شرایع پیشین است. از این رو قوانین این شریعت، هدایت بشر را تا اَبد بر عهده دارد. ( مائده /3 ؛ توبه /33 ). آموزه های بنیادی شرایع پیشین، هم چنان بر جا مانده اند و اسلام نیز آن ها را پذیرفته است؛ اما آموزههای فرعی را اگر نیازمند نسخ بوده اند، نسخ کرده است. (المیزان / ج 5 / ص 348 ).
ب: دلیل عقلی؛ بسیاری از آموزههای ادیان پیشین که امروزه در دسترسند با یکدیگر در تعارض و ناسازگاری اند (موازنه بین ادیان چهارگانه / صص 16ـ14). بنا بر حکم عقل یا همه این آموزهها بر حق هستند یا همگی بر باطل. بر اساس حکم عقل فرض اول امکان ندارد، زیرا اجتماع نقضین حاصل می شود. در فرض دوم نیز ممکن نیست زیرا خداوند حکیم راه هدایت را بر بشر نمی بندد. نتیجه عقلی این است که فرض سوم درست است.
ج: سیره ی پیامبر (ص )؛ این که پیامبر (ص) به سوی سایر مناطق جهان و تمدنهای مطرح آن روزگار، سفیران گسیل کرد و پیام اسلام را به گوش آنان رسانید، دلیلی روشن بر جهانی بودن اسلام است و نشان می دهد که پیروان دیگر شرایع می باید از شریعت اسلام پیروی کنند. (آموزش عقاید /ج2 / ص 151).
منابع و مآخذ
1ـ آشنایی با تاریخ ادیان؛ آریا، غلامعلی، نشر پایا، چاپ اول، 1376.
2ـ آموزش عقاید (2ـ1 )؛ مصباح یزدی، محمد تقی، مرکز چاپ و نشرسازمان اسلامی، چاپ چهارم، قم، 1368.
3ـ پلورالیسم دینی؛ جمعی از نویسندگان، مرکز پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم،1380.
4ـ شریعت در آیینه معرفت؛ جوادی آملی، عبدالله، مرکز نشر فرهنگی رجا، چاپ چهارم، قم، 1372.
5ـ فرهنگ شیعه؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، انتشارات زمزم هدایت، چاپ اول، قم، 1385.
نویسنده : علی محمد سلطان محمدی آرانی
گره عشق تو را
هیچکسی بازنکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی؛
من و تو
مثل دو رود موازی بودیم
من که مرداب شدم
کاش تو دریا بشوی.
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت برکنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون رهند از نقض خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف می زنند
بحرها در شورشان کف می زنند
تو سپیدی تو سیاهی هر چه هستی اون بالایی
من همون خاک پاهاتم که واست شدم فدایی
نمیخوام تنها بخونم
نمیخوام تنها بمونم
صدای تلخ و شکستم میگه تنهایی تو تنها
کوله باره خاطراتم شده آماج ستمها
تو نگاه پر غرورم یه صدا هزار شکایت
تو کتاب نغمه دستم یه ورق هزار حکایت
نمیخوام تنها بخونم
نمیخوام تنها بمونم
کمکم کن که صدام شعر زندگی بخونه
کمکم کن تا نگام قدر عشقتو بدونه
باز آی دلبرا که دلم بی قرار تست
وین جان بر لب آمده در انتظار تست
در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار تست
ساقی بدست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار تست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار تست
سیری مباد سوخته تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه شیرین گوار تست
بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار تست
هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار تست
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار تست.
با دیدگان بسته، در تیرگی رهایم
ای همرهان کجایید؟ ای مردمان کجایم؟
پر کرد سینهام را فریاد بی شکیبم
با من سخن بگویید ای خلق، با شمایم!
شب را بدین سیاهی، کی دیده مرغ و ماهی
ای بغض بیگناهی بشکن به هایهایم
سرگشته در بیابان، هر سو دوم شتابان
دیو است پیش رویم، غول است در قفایم
بر تودههای نعش است پایی که میگذارم
بر چشمههای خون است چشمی که میگشایم
در ماتم عزیزان، چون ابر اشکریزان
با برگ همزبانم، با باد هنموایم
آن همرهان کجایند؟ این رهزنان کیانند
تیغ است بر گلویم، حرفیست با خدایم
سیلابههای درد است رمزی که مینویسم
خونابههای رنج است شعری که میسرایم
چون نای بینوا، آه، خاموش و خسته گویی
مسعود سعد سلمان، در تنگنای نایم
ای همنشین دیرین، باری بیا و بنشین
تا حال دل بگوید، آوای نارسایم
شبها برای باران گویم حکایت خویش
با برگها بپیوند تا بشنوی صدایم
دیدم که زردرویی از من نمیپسندی
من چهره سرخ کردم با خون شعرهایم
روزی از این ستمگاه خورشیدوار بگذر
تا با تو همچو شبنم بر آسمان برآیم.
یا تو زیباتر شدی
یا چشام بارونیه
این قفس بازه ولی
قلب من زندونیه
من پشیمون میکنم جاده رو از رفتنت
تو نباشی میپره عطرتم از پیرهنت
میخوام آروم شم
تو نمیذاری
هر دو بی رحم ان
عشق و بیزاری
همه دنیامو زیر و رو کردم
تو رو شاید دیر آرزو کردم