و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

و القلم ...

پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه دل او را مشغول ساخته است.

پدر: عزیزم! درد داری؟

پسرک: ----

پدر: چیزی میخوای؟

پسرک: ----

پدر: حالت بهتره؟

پسرک: ----

 

****

نمیدونم رگ این بچه به اندازه ای هست که بشه توش سوزن زد

یا اصلا زدن سرم بهش کمکی میکنه

یه سرم که خیلی بیشتر از یه کف دست نون قیمت داره

پس چرا از اولش بهش نون ندادن! 

****

حتی پتو هم دیگر رنگ خود را باخته است

اگر آمده بودی، چه میگفتی؟

چه میگفتی به ما جانداران دو پا

چه میکردی با ما؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد