لحظههای با تو بودن یادمه صحنه به صحنه
رختی از ترانه دارم واسه این بغض برهنه
فاصله چند تا قدم بود نه هزار سال نوری
تو نخواستی که بمونی، حالا نزدیکی و دوری
دوری اما پیش رومی، ای دلیل خوب تکرار
تویی عکس برگ آخر، رو تن کبود دیوار
ای نفس ساز همیشه، با تو بی قفسترینم
بی تو حبسی سکوتم، زیر خط نقطه چینم
یه طنین ناتمومی، یه حضور ناسروده
منم آوازهی طعم، بوسههای نا ربوده
چه پرآوازه سکوتت، بعد از این همه ترانه
خط سیر یه حریقی، از جرقه تا زبانه
ای نفس ساز همیشه، باتو بی قفسترینم
...